مناجات زهیر بن قین
زهـیـر بـاش دلـم! تـا به کـربـلا بـرسی بـه کــاروان شـهـیـدان نـیـنــوا بـرسـی امام پیک فرستاده در پی ات... برخیز !در انتظار جـوابت نـشستـه... تا برسی چه شام باشی و کوفه؛ چه کربلا ای دل !مقیم عشق که باشی... به مقـتـدا برسی زهـیـر باش! بزن خیمه در جـوار امام که عـاشـقـانه به آن متـن ماجـرا برسی مرید حضرت ارباب باش و عاشق باش! کـه در مـقـام ارادت بـه مُـدّعـا بـرسـی تمام خاک جهان کربلاست؛ پس بشتاب درسـت در وسـط آتـش بــلا بـرسـی... زهـیـر باش دلـم! با یـزید نفس بجـنگ! که تا به اجـر شـهـیـدان نی نـوا بـرسی |